حیات معنوی رزمندگان دفاع مقدس درعمل ورفتارشان جلوه

حیات معنوی رزمندگان دفاع مقدس درعمل ورفتارشان جلوه

1400/01/09

حیات معنوی رزمندگان دفاع مقدس درعمل ورفتارشان جلوه می کرد، هرچند مصادیق آن را از منابر وگفتار موعظه گران ومطالعات فرا می گرفتند.

با شروع ماه مبارک رمضان ودر دومین روز این ماه بابرکت ودر ایام گسترش ویروس منحوس کرونا بیش از هرزمان دیگری دلم هوای پیروی از الگوی معنوی رزمندگان دفاع مقدس را کرده، راستش را بخواهید تآسی به آن شرایط حسنه برایم یگ ضرورت است.تا نه تنها درقلم وگفتار ونوشتن متن ومقاله ویاداشت از ساحت نورانی معنوی رزمندگان دفاع کرده باشم بلکه آن شرایط را برای خودم ومخاطب وجامعه یکی از موءثرترین رسانه تبلیغی با”زبان عمل”برای فهم مشاهده رفتار عملی واخلاقی می دانم تا نسل امروز دریابند که آنچه از معنویّت رزمندگان گفته می شود “شعار”نیست واقعیّتهایی بود وهست که در سیمای نورانی ورفتار رزمندگان جریان داشت.هرچند امروز ابرهای تیره غفلت وشبهات ولجن پراکنی معاندان ومخالفان فرهنگ دفاع مقدس ورفتار بعضی افراد به ظاهر نمای رزمندگی در صدد هستند شعاع فروغ افشانی آن نور را ضعیف سازند.از این رو دلم هوای آن سرزمین را کرد تا نمایی از آن شرایط را درپیش چشمانم قرار دهم ولحظاتی را به آن دوره برگردم نمونه هایی از سیره عملی رزمندگان را در “خُلق وخوی”در ذهنم عبور دهم شاید رهگذری باشد برای آشنایی نه اجازه بدهید یاد آوری بیشتر با آن (مدل اخلاقی معنوی عملی) که یادمان نرود آن “حیات معنوی”میتواند ادامه داشته باشد وملاک ومیزان عمل قرار گیرد وسرمشق دوباره ای باشد برای عمل شایسته.
اینک مروی داشته باشیم به نمونه هایی از آن رفتار عملی معنویّت ساز از “خُلق وخوی”رزمندگان که شاهد آن بوده ایم:
جاماندگان از قافله شهدا ورزمندگان یادتان هست که همدلی وهمراهی یکی از شاخصه های حیات معنوی رزمندگان بود چه در اجتماعات کوچک وچه در اجتماعات بزرگ، این شاخصه به جمع رزمندگان صفا می بخشید، همدلی ویکصدایی را میان افراد قوام واستحکام می بخشید.غذاشان یگ رنگ بود، لباس شان یگنواخت بود، خدمت گذاری شان رقابتی وبدون منّت بود، همدیگر را مذمّت نمی کردند، هر آنچه خداوند رزق وروزیشان کرده بود باهم میخوردند وبد گویی نمی کردند.سفره غذایشان تفاوت نداشت.میهمان را گرامی میداشتند.مشارکت در کارها را برای خودشان غنیمت می شمردند وبرای ادای آن از هم سبقت می گرفتند، همه این خصایص معنویّت ساز سبب می شد که کانون زیستشان در کنار همدیگر گرم وبا محبت باشد.احترام وتکریم وملاطفت از اصول کارشان بود.اگر درجمعشان عالم دینی حاضر می شد اورا وادار می ساختند که از این معارف را برای آنان مشق کند تا آن را در میدان عمل بیازمایند.کسب ارزشهای معنوی را برای خودشان فرصت می دانستند ودنبال کردن مطالب جدید ونو آوری در رفتار معنوی را ارزش قلمداد می کردند.
قطعاً شما برادر جامانده از آن حیات معنوی تصدیق می فرمایید این بشاشیّت معنوی را که شعار نبود واقعیّتهایی بود که دیدیم
دومین خصلت معنوی رزمندگان را باهم مرور کنیم:یادتان هست هرزمانی که یگ رزمنده تازه وارد به جمع مان اضافه می شد، چگونه به او احترام می گذاشتیم که احساس غریبی نکند، در جمع خودمان در چادر ، در سنگر، در سر سفره، در محل نشستن ودر هر جایی برایش زیر انداز پهن می کردیم جا برایش باز می کردیم غذا وچایی وهر آنچه پذیرایی بود اورا مقدم بر خودمان می شمردیم تا همرنگ وهم خُلق وهم خوی ما شود.درپست نگهبانی هوای اورا داشتیم در موضوع خدمات رعایت حال اورا وبزرگترها را می کردیم برایمان فرق نداشت که او همشهری وهم ولایتی واز آشنایان باشد ویا نباشد.هرکس کاری از دستش بر می آمد انجام می داد که احساس غریبی در او پیدا نشود.
بگذارید یادی بکنیم از ادب وتواضع، چقدر دلم برای آن ادبیّات تنگ شده است.یادتان هست شخصیّت افراد ومحبوبیّت آنها در نزدمان از سر متانت وادب وتواضع بود وهر زمانی یکی از همرزمانمان بیشتر با این خصلت خوی می گرفت می گفتیم برادر فلانی “نور بالا”می زند ونزدیک شهادتش است با او گرم می گرفتیم، شوخی می کردیم از حضورش شفاعت می طلبیدیم، بیشتر با او مراوده بر قرار می کردیم که از حیات معنوی او چیزی دستگیرمان شود، او هرچه جلوتر می رفت جلوه های ادب وتواضع در زمینه های مختلف در او هویدا می شد، زبانش گفتارش وعملش خدایی می شد وانسان حرف بد وادبیات مشمئز کننده از آنها نمی شنید، خلوت گزین می شدند وانسان دوست داشت اجازه بدهند بیشتر در کنارشان بنشینی وبا آنها هم کلام شوی.یادتان هست ظرافتهای معنوی بعضی از همرزمان وشهدای همرزم درحدّی رعایت می شد که ( تمام گوش بودند، حرف کسی را قطع نمی کردند، در جمع آروغ نمی زدند، خنده شان وتبسم شان همراه با حکمت بود، پا پیش همدیگر دراز نمی کردند.با لباس نا مناسب نمی خوابیدند، درنمازشان افتادگی وتواضع نمایان بود، گریه هایشان در ذکر اهل بیت متواضعانه می شد وآرام ومتین عبادت می کردند، نشستن آنها در سر سفره غذا حالت خاصی به خود می گرفت که انسان از آن نوع نشستن لذّت می برد.به خدا قسم دلم برای دوزانو نشستن های شهید محمد جواد ساده آن طلبه جوان دیده بان اهل مشهد مقدس تنگ شده است، دلم برای خنده ها وتبسم معرفتی شهیدان سخاوتی، حاج ابراهیم شریف، حاج حسین معافیان، علی داد اللهی، حاج ابراهیم شجیعی ومتانت شهید سبزیکار ومزاحهای معرفتی بابا نظر ویوسف اشرفی ومعصومی واحمدی وخدادادی وخیلی های دیگر تنگ شده است.دلم برای تمام همرزمان شهید که با سخن خویش وبا لبخند خود به ما درس معرفت می آموختند تنگ شده است، دلم برای آراستگی های ظاهری همرزمان در شبهای عملیّات وآن صحنه های خدا حافظی وحرکت به سمت دشمن تنگ شده است، دلم برای سخنان زیبای دوستان شهید در لحظه جان دادن تنگ شده است، دلم هوای عطر وبوی خوش دوستان در پشت خاکریزهای نبرد تنگ شده است، از کدام حیات معنوی بگوییم وکدام صحنه را یاد آوری کنیم.خدایا تورا شاهد می گیرم دلم برای شانه کردن موهای شهیدان تنگ شده است که در نوع شانه کردن موی سر هم معنویّت داشتند.مخاطب عزیز به خدا قسم این ها شعار نیست، اغراق نیست، واقعیّت حیات معنوی رزمندگان است.اجازه بفرمایید فقط تیتر وار به چند خصلت دیگر رزمندگان در حیات معنویشان اشاره بکنم وتوضیحات آن را برای نوشتار دیگری بگذارم چون نگران هستم برای خودم هم ملال آور شود.
(گشاده رویی وجذابیّت رفتاری ،صبوری وتحمل کمبودها وسختی ها،عذر پذیری وپوزش طلبی در برابر همدیگر در اشتباهات سهوی وغیر عمدی وگذشت وعفو همدیگر از شاهکارهای معرفتی حیات معنوی رزمندگان بود،کار گشایی دستگیری از همدیگر وجان فدا شدن برای همدیگر وایثار وگذشت در حق همدیگر وتفقد از همدیگر) اینها ملکه های رفتاری حیات معنوی رزمندگان بود که امروز حقیر نگارنده هم آن باورها برایم افسانه شده هر چند آن حیات افسانه نبود حقیقت بود که دراین روز ودر ماه مبارک رمضان مرور شد تا کمک باشد برای رفتن به سمت روح حیات معنوی اگر خدا دستگیر مان شود به آن حیات هدایت مان کند انشالله.

نویسنده : موسی الرضا عبداللهی 

سایـر مقـالات