ره بسته بود، شهیدان ایجاد راه کردند

ره بسته بود، شهیدان ایجاد راه کردند

1400/04/14

چند روزی بود دلم هوای شهید محمود طاهری را کرده بود، شنیده بودم که فرزند بزرگوارش دکتر : ( آقا مصطفی طاهری) راه پدر را درپیش گرفته ودر شغل خودش با سیره پدر برای خدمت به جامعه ومردم دلسوزی و نوایی دارد.
دوستی ما با سردار شهید حاج محمد طاهری به سالهای شصت وشصت ویک وشصت دو و سلام علیک مان تا سال شهادت ایشان برمی گردد.
اولین آشنایی مربوط است به سال شصت و اوایل سال شصت ویک ، قبل از عملیّات والفجر مقدماتی در مقرّ تیپ امام جعفر صادق علیه السلام در منطقه فکه( دشت عباس) نزدیک شهرستان شوش دانیال که یک روز از مقرّ تیپ امام رضا علیه السلام مستقر در سایت چهار موشکی فکه برای عرض ادب وزیارت دوستان وهم شهری ها عازم مقرّ تیپ امام صادق (ع) شده بودیم ، یگ روز بهاری خوش آب وهوا سبز وخرّم منطقه شوش ودشت عباس با آن مناظر زیبای خودش.
در آن روز شهید بعد اقامه نماز ظهر در جمع نیروهای گردانش در حال سخنرانی بود. سخنان بسیار دلچسب وزیبا ودلنشین که در همان ابتدای صحبت دل جوان مارا شیفته خودش کرد ونفهمیدم حدود یک ساعت نشستن پای صحبت این فرمانده دلاور مرد چگونه گذشت. هر چند ما به عنوان میهمان در خدمتشان بودیم ولی خیلی مجذوب صحبتهای شهید شده بودم.درآن لحظه داشتم با خودم فکر می کردم ای کاش نیروی گردانش می بودم که بیشتر بتوانم از حضورش بهره ببرم. هرچه زمان صحبت ایشان وبیاناتش را بیشتر درک می کردم علاقه مندی من به ایشان بیشتر می شد.بعد از پایان صحبتش خودم را به ایشان رساندم واورا در آغوش کشیدم وپیشانی مبارکش را بوسیدم که هنوز حلاوت آن را احساس می کنم وبه طبع آن ایشان هم این برادر کوچک خودشان را در آغوش گرفت واظهار محبت فراوان کردند. از حضورشان در خواست کردم آقا نمی شود ما به گردان شما منتقل شویم ؟ سئوال فرمودند در کدام گردان هستید ؟ خدمتشان عرض شد تیپ ۲۱ امام رضا علیه السلام (گردان نازعات) بعد ادامه دادن آن گردان که خیلی گردان خوبی است سلام مرا هم به آقای نجاتی برسانید، خیلی فرمانده خوبی دارید چه فرقی می کند هدف خدمت است که شما توفیق حضور آن را دارید. این گردان وآن گردان نداریم همه مان اهل خراسان وسرباز امام رضا علیه السلام هستیم .
آن روز را به همراه یکی از دوستان وهم محلّی ها که از برادران کادر گردان ایشان بودند نهار را میهمان ایشان بودیم ودر چادر محلّ استقرار ایشان که مابین دو تپه ودر داخل یک شیار قرار گرفته بود واطرافش بسیار سر سبز وخرّم بود نوش جان کردیم. درتمام مدّت حضور جذب در رفتار ایشان ومتانت وادب ووقار ایشان شده بودم ، صحبتهای دلنشین، گفتار دل پسند ، متانت رفتاری، قامت جذّاب، چهره ای زیبا که دل کندن از او خیلی برایم سخت بود، یادش گرامی باد که در اوّلین حضور وزیارت اینقدر ما را مجذوب خودش کرد وآن صحبت یک ساعته ایشان به جرآت میتوانم بگویم مسیر وراه زندگی مرا هدفمند ساخت ومرا مجذوب لباس مقدس سپاه کرد وراه های خطر ناک لغزش را از ما دور ساخت.

چندی قبل شنیدم فرزند بزرگوار ایشان آقای دکتر مصطفی طاهری ادامه دهنده راه پدر گشته ودر کسوت شغل پزشکی به جامعه خدمت می کند واهل معرفت است وبر همان سیره پدر بزرگوارش ادامه دهنده راه او گشته وکتابی را تحت عنوان ( با بابا) از شرح احوالات پدر شهیدش به چاپ رسانده، که خبر رونمایی آن را در جراید واخبار استانی وشبکه های مجازی مطلع شدم خیلی علاقه مند بودم که آقای دکتر را از نزدیک زیارت کنم وکتاب را بگیرم وهمچنین از او تقدیر وتشکری داشته باشم که ادامه دهنده راه پدر است ونگذاشته یاد ونام پدر شهیدش فراموش شود آنهم کسی که در کسوت پزشکی هنوز بر صراط پدر باقی است ودارد معارف پدر شهیدش را در جامعه نشر می دهد وبه سبک او زندگی می کند.
پس از پیگیرهای فراوان محل کار آقای دکتر طاهری فرزند سردار شهید محمد طاهری را در خیابان امام رضای مشهد مقدس پیدا کردم وساعت یازده صبح روز یک شنبه سیزدهم تیرماه سال ۱۴۰۰ به حضور شان رسیدم، قبلاً مراتب ملاقات با تلفن به حضورشان هماهنگی شده بود، وقتی وارد داروخانه دکتر طاهری شدم به همان سبک اخلاقی پدر شهیدش مورد استقبال قرار گرفتم. همان چیزی که انتظارش را داشتم با همان منش ورفتار شهید، گرم وصمیمی با همان متانت وادب شهید، با همان تواضع وافتادگی شهید، یک لحظه احساس کردم شهید در مقابلم قرار گرفته هرچند قد وقیافه فرزند به مانند پدر شهیدش مقداری از نظر ظاهری تفاوت داشت ولی گفتار وبیان ولحن صدا وشیوایی سخن بسیار نزدیک به شهید بود، که ذهن مرا به سال ۱۳۶۱ برد واحساس کردم در محضر شهید قرار گرفته ام وبا همان حلاوت دارم به سخنان شهید گوش می دهم. قسمتهایی از سخنان ورفتار آقای دکتر ونوع سخن گفتن ایشان وحرکات وسکنات آقای دکتر مرا بیشتر به آن فضای سخنرانی شهید در جمع نیروهایش می برد. به هر حال این اولین ملاقات با فرزند شهید یاد وخاطره اولین ملاقات مرا با شهید حلاوت وزیبایی بخشید وحالتی را درمن بوجود آورد که احساس کردم در حضور شهید هستم. این که گفته می شود شهدا حی وحاضر هستند یکی از مصادیق آن را در این ملاقات من به عینه دیدم. بخصوص وقتی آقای دکتر مصطفی طاهری چندین نوبت در بین صحبتهایش از حضور پدر شهیدش خاطره بیان کردند واحساس خودشان را در رابطه با کمک ها ودستگیری های شهید وحضورش بیان کردند وبا آیات وروایات این گواه بودن شهید را صحه گذاشتند که پدر همواره یار و یاورشان بوده است.
به گفته فرزند شهید عمل کنیم وبرویم سراغ اصل مطلب. این ملاقات برای من بسیار آموزنده وزیبا بود فرزند شهید بعنوان یک نماد وسمبل باقی مانده از سیره پدر راه پدر را درپیش گرفته وآرمان پدر را فراموش نکرده وبا همّت خودش وتوان خودش وهزینه خودش تاریخ شفاهی حضور پدر شهیدش وسر گذشت نامه اورا در دفاع مقدس به رشته تحریر در آورده وبا کش وقوسهای فراوان آن را به چاپ رسانده ودر مقابل چشم همه گان قرار داده تا راه رندگی صحیح را به آبندگان بیاموزد،که ارزشهای پدر شهیدش فراموش نشود.وچقدر زیبا آقای دکتر به سفارش پدر عمل کرده آن جایی که شهید در وصیّت نامه اش فرزندان برومندش راخطاب قرار می دهد و سفارش به کسب علم می کند واز آنان میخواهد که تا می توانید علم بیاموزید ودرس حوزه علمیّه را تا سر حدّ توان بخوانید وهمّت تان به آن باشد که از نظر تقوا آن باشید که باید به آن برسید وچقدر زیبا وآموزنده آقای دکتر به این سفارش پدر عمل کرده که مصادیقش را در این ملاقات مشاهده شد اشراف آقای دکتر به احادیث وروایات بیانگر آن بود که ایشان در کنار فراگیری علوم پزشکی از علوم حوزه ای ودینی هم غافل نشده وتقوا را از منظر پدر شهیدش برای خودش درس قرار داده وبه آن عامل شده است.امید آنکه تمام فررندان عزیز شهدا به سیره آقای دکتر مصطفی طاهری عمل کنند وسر گذشت نامه پدر شهید خودشان را بعنوان امین ترین فرد نزدیک به شهید به رشته تحریر در آورند که یاد ونام شهیدان وسبک زندگی آنان بعنوان چراغ راه سعادت برای جامعه باقی وماندگار بماند.همانطور که آقای دکتر در شعر زیبایشان اوصاف پدر شهید را در شعر سروده خودشان درپایان اثر ( با بابا) توصیف کرده اند وبه زیبایی از عهده آن بر آمده است. راه شهیدان زمانی بسته خواهد شد که نسل شهیدان هویّت خودشان را فراموش نمایند وتا زمانی که نسل شهیدان دنباله رو راه شهید باشند محال است که راه شهیدان بسته شود همانطور که آنان به راه وسیره سید وسالار شهیدان حضرت امام حسین عمل کردند و اجازه ندادند راه کربلا بسته بماند.

نویسنده : موسی الرضا عبداللهی چهاردهم تیرماه سال ۱۴۰۰

سایر مقالات