شهید جلال حسین زاده

• شهید بزرگوار پس از طیّ دوران کودکی وارد دبستان روستا شد و تحصیلاتش را تا مقطع ابتدائی به پایان رساند. سپس برای کمک به امرار معاش خانواده تحصیل را رها کرده و مشغول فعالیت در کوره‌های آجرپزی و انجام کارهای کشاورزی شد. با فرارسیدن ایّام خدمت سربازی از طریق سپاه به عنوان پاسدار وظیفه به مناطق جنگی اعزام و پس از مدّتی مجاهدت در راه حفاظت از مرزهای میهن اسلامی، سرانجام در منطقه‌ی جنگی بانه به‌دست مزدوران بعثی به شهادت رسید.
• شهید فردی خوش­خلق، صبور و عامل به واجبات دینی بود. در شرایط کاری سخت در کوره‌های آجرپزی مقیّد به گرفتن روزه بود. او سعی می‌کرد کمک­کار خانواده باشد و زحمتی برای آنان ایجاد نکند .

 یکی از همرزمان شهید می گوید:

• “… جلال همیشه آرزو داشت شهید شود و آن هم با لب تشنه هم‌چون سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع). تا این‌که در یکی از عملیّات‌ها، درست چند لحظه قبل از این‌که به فیض شهادت نائل شود، مثل این‌که می‌دانست که قرار است شهید شود، لبانش خشک بود، برایش آب آوردم، قبول نکرد. از سنگر خارج شدم، دشمن شروع به تیراندازی کرد، چیزی نگذشت برگشتم و دیدم جلال غرق در خون شده و به شهادت رسیده است . درست همـان‌طور که آرزو داشت.”